یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

یاسمین ☆

پست ثابت

 تقدیم به گل دختر عزیزم *یاسمین*

دوستِ دارم یه عالمه          هر چی بگم بازم کمه

   ممنون میشم اگه به وبلاگ ما در

art20.persianblog.ir

سر بزنید

 

اول دبستان

* دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟حالا ما که دوستیم، فردا سر صف میبینمت ! *یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …و حالا این روزهای خاطره انگیز برای توست،عزیز دلم . یاسمین جونم،سال جدید تحصیلی را بهت تبریک میگم ،امیدوارم به درجات بالای علمی دست پیدا کنی نازنینم چقد مظلوم شده بودی،با بابایی و عمه جون رفتیم مدرسه.از شدت بارش بارون آژانس گرفتیم که مثل پارسال موش آب کشیده نشیم.مدیر مدرسه و معلمتون شما رو از زیر قران رد ...
1 آبان 1393

این روزها...

یه سلام آلبالویی به تو که خیلی هلویی یه سلام توت فرنگی به تو که خیلی قشنگی یه سلام پرتغالی به تو که خیلی باحالی  *بهت میگم:چرا جلوی لباست خودکاریه؟ گفتی: آخه مامانی وقتی میخوام لباس تنم کنم،جلو و پشتشو اشتباهی میگیرم، واسه همین با خودکار یه خط کشیدم جلوی لباسم تا اشتباه نکنم *عزیزم،دیروز همش میگفتی:مامان چرا هر وقت به ساعت نگاه میکنم،عقربه بزرگه تکون نمیخوره ولی وقتی رومو برمیگردونم و بعدش نگاه میکنم زودی تکون میخوره *این روزا هم همش با گوشی بنده ور می ری،نمیدونم این گوشیو برای خودم گرفتم یا شما بدبختانه یا خوشبختانشو نمیدونم ولی از همه چیزش سر در میاری حرفتم اینک...
31 مرداد 1393

دوست جدید...

سلام خدمت گل دختری که این روزا خودشو با دوست جدیدش سرگرم کرده و خیلی خوشحاله که بالاخره بعد از 10 ماه یه همبازی پیدا کرده  صبا جون خیلی دختر پر انژی و پر جنب و جوشیه که هر روز منزل ما تشریف میارن تا با شما بازی کنه (اینم به خاطر اخلاق خاص خودته که خونه هیچکی نمی ری و همه رو دوست داری دعوت کنی منزل خودمون)بهر حال اینجوری یه کم از نق زدنات برای تنهایی حل شده ولی بازم معلوم نیست ما اینجا می مونیم یا نقل مکان میکنیم دو روز پیش هم دیدیم از گرما داریم هلاک میشیم پاشدیم رفتیم دریا و یه کم حال و هوامون عوض شد و انرژی گرفتیم جای شما خالی... اینم عکسی که رفته بودیم شهر بازی یاسمین تا این لحظه ، 6 سال و...
16 تير 1393

نماز خوندن یاسمینم

سلام عزیز دلم،یاسمین خوشگلم شرمنده که دیر به دیر از کارهای قشنگت مینویسم.راستش گرما یه کم بیحوصلم کرده اینروزا از یه جهت خیلی خوشحالم و اونم اینکه،هر وقت جانمازمو پهن میکنم تا نماز بخونم،شما هم میدویی و جا نمازتو پهن میکنی و با من شروع به خوندن نماز میکنی و خیلی هم خوشحالی که نماز و کامل یاد گرفتی،تازه بعدش هم اصرار داری که حتماً آیه الکرسی و دعای فرجو بلند بخونیمو به بابایی فوت کنیم. فدای دعا کردنت بشم که بعد از همه این کارها یه 5 دقیقه ایی سر به سجده میذاری و دعا میکنی دیروز بهت گفتم چه دعایی کردی؟ شما هم گفتی خیلی دعا کردم یکیش اینکه بابایی همیشه سالم باشه و 1میلیارد پول دستش بیاد تا برای من...
5 تير 1393

نقاشی ارسالی برای...

دیشب به طور تصادفی یاد نقاشی یاسمین افتادم که پارسال برای برنامه نقاشی نقاشی ارسال کرده بود،شروع کردم به سرچ کردن،و بالاخره نقاشی یاسمینمو دیدم،نمی دونم نقاشیشو کی به  نمایش گذاشته بودن ولی من حالا دیدم و خیلی هم خوشحال شدم،یادِ رفتنت به کلاس نقاشی میفتم.انگار از اون زمان خیلی میگذره،چون حالا نقاشیت خیلی فرق کرده عزیز دلم از وقتی هم که این نقاشی رو ارسال کردیم و هیچ خبری نشد،علاقت به این برنامه کم شد فک کنم با دیدن نقاشیش کلی ذوق کنه این دخملی نازم دوستای عزیز وبلاگی ممنون میشم اگه لطف کنید و به نقاشی یاسمین رای بدید. با تشکر از همه شما عزیزان یاسمین فرمان سکوتی 5 ساله - آزاد ...
20 خرداد 1393

ثبت نام درکلاس اول

 عزیز دلم بعد از برگشتن از تهران،رفتیم واکسن قبل از ورود به مدرسه رو زدی،یه کم ناراحتی کردی ولی با خرید بستنی آروم شدی و بعدش کپی شناسنامه و کارت واکسن و کارنامهء پایانامه دوره پیش دبستانی رو بردیم همون دبستان شهید ستایش و به مدیر مدرسه دادیم،به این ترتیت مرحلهء اولیه ثبت نامت انجام شد و فقط میمونه،فرم سنجش سلامتی که ایشاله اول تیر باید بریم و از مدیرتون بگیریم و انجامش بدیم.الهی فدات شم،ایشاله همیشه سلامت باشی و با توکل بر خدا  جزء انسانهای بزرگ و موفق بشی و بتونی به هدفهای والایی دست پیدا کنی.خدا رو شکر تب نکردی،فقط جای واکسنت یه چند روزیه که درد میکنه *این روزا علاقه به...
15 خرداد 1393

فارغ التحصیلی یاسمین گلم

سلام خدمت دخملی گلم و دوستای عزیز وبلاگیم.بله دیگه دختر عسل من دوره پیش دبستانیشو با همه روزای خوشش به اتمام رسوند. یاد روزای اولی میفتم که به زور از خواب بیدار میشدی و آهسته آهسته صبحانه میخوردی و هر چی بهت میگفتم دیر شد،فایده ایی نداشت. روزایی که دوست داشتی خودتو به هر دلیلی تعطیل کنی و بمونی خونه پیشم و میگفتی:دلم برات تنگ میشه. روزایی که برنامه صبحانه داشتید و خیلی دوست داشتی سریع به مدرسه بری، روزایی که اصرار داشتی زودتر از مامانای دیگه بیام دنبالت. روزایی که شعرای تو کتابتو بلند بلند با هم میخوندیم، کاردستی درست میکردیم،مسیر مدرسه تا خونه رو ماشاله یه بند حرف میزدی و از دوستات...
30 ارديبهشت 1393
1489 12 21 ادامه مطلب

تولدت مبارک عزیزترینم

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . . تولدت مبارک یاسمین عزیزتر از جانم هر انسانی لبخندی از خداست و تو زیباترین لبخند خدایی یاسمینِِ نازم   سلام به دختر نازنینم.عزیز دلم تولدت هزاران بار مبارک.دیروز سالروز تولدت بود ولی به خاطر اینکه مهمون داشتیم نتونستم بیام نت روز سه شنبه که مصادف با میلاد حضرت علی(ع) بود، ما هم تصمیم گرفتیم که همون روز برات کیک بگیریم و بریم پارک تا یه جشن کوچیک برات بگیریم، منم سالاد اولویه درست کردمو سه تایی رفتیم پارک به خاله جون هم خبر دادی...
26 ارديبهشت 1393
4286 12 21 ادامه مطلب
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ☆ می باشد