یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

یاسمین ☆

رنگ خدا _ بانمک

عزیز دلم این دو تا شعر قشنگو از سروش خردسالان یاد گرفتی ازم خواستی آهنگ سریال دودکشو برات تو وبلاگت بذارم.بهت میگم چه جوری بود میگی:بَ رَ دُ دُ دُ . لباتو به هم میچسبونی و صدای آهنگو در میاری شنبه 12 مرداد 1391 س4:372 ...
12 مرداد 1392

شعر *سلام*

سلام سلام به روی ماهت          به کاکلت، کلاهت سلام به چشم و ابروت         به گوش و بینی و موت سلام به ناز چشمات             به سیب سرخ لبهات سلام که خیلی ماهی            چشم نخوری الــــهی یاسمین، این شعر قشنگو  در کلاس شعر و قصه که روزهای یکشنبه برگزار میشه، یاد گرفته. یه قصه هم راجع به کرمی که تبدیل به پروانه شده بود بهش یاد دادن که قرار شد بعد از کلاس برای من تعریف کنه ولی متاسفانه هر چی از...
16 تير 1392

دوچرخه

این دوچرخهء خوشگلو، ما پارسال برای تولد یاسمین جون خریدیم. چند وقت پیش که یاسمین میخواست سوار دوچرخش بشه و بازی کنه، دیدیم لاستیکش پنچر شده.حالا این خانوم،خانوما به بابایی گیر داده که برام درستش کن و از اونجایی که محمد دیر از سرکار میاد، وقت نمیکنه به دوچرخه برسه. واسه همین یاسمین یه شعر در مورد دوچرخه یاد گرفته و به بابایش میگه؛ انقد این شعر رو می خونم تا بِری و دوچرخمو درست کنی و اما شعر: دوچرخه ی قشنگ من پنچره         چند روزه که فقط خوابش می بره می برمش اونو دوچرخه سازی            &n...
19 ارديبهشت 1392

انگشت های بازیگوش

هشت انگشت کوچولو                          توی دو تا پا هستن دو تا شصت تپل هم                          کنارشون نشستن انگشت ها بچه هستن                      شصت ها، پدر و مادر           مراقبن  بچه ها            ...
4 ارديبهشت 1392

صبحانه لبخند!

  یه شعر جدید دیگه که یاسمین جونم یاد گرفته قوری، مامانه کتری، بابا جون بچه ها کی اند؟ بچه ها؟ فنجون! دارن میخندن شیرین مثل قند چون که خورده اند صبحانه، لبخند! احمد خدا دوست سروش خردسالان ...
23 اسفند 1391

گربه ی ایران ما

  شعر جدیدی که یاسمین  (از من و بابایی) یاد گرفته     ایران بزرگ است،ایران قشنگ است  مانند گربه، زبر و زرنگ است این گربه اشکش، زاینده رود است صحرا و دشتش، غرق سرود است هم گوشهایش بسیار تیز است هم در دل ما، خیلی عزیز است سروش خردسالان (غلامرضا بکتاش) ...
20 آبان 1391

قام قام

می خوام چند تا از شعرای خوشگلی که بلدی و خیلی قشنگ میخونی رو اینجا بنویسم،موقتاً دو از شعرا رو مینویسم،انشاله بقیش تو پستای بعدی   یه دستهء گل سرخ  بچین برای بابا بگو که دوستش دارم به اندازهء دنیا قام قام و بیب السون و ولسون بابای منو برسون هر جا نشسته،پاشه  راهی کوچه ها شه بشینه پشت فرمون   بپیچه تو خیابون قام قامو بیبو دنده ، بابام بشه پرنده       پشت چراغ نَمونه، زود برسه به خونه   شعر از مریم اسلامی(سروش خردسالان)   هیچوقتِ هیچوقت یادم نمی ره که چه جوری شعر رو بعد از من تکرار میکردی و  چقد زود ای...
7 آبان 1391

کفش_پیچ

    دو تا دیگه از شعرهایی که یاسمین جونی بلده و خیلی قشنگ می خونه   یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود  کفشی بود که بند نداشت    بندای بلند نداشت            رفت و رفت به خاک رسید     یه دونه کوچولو کرم خاکی دید گفت:تو بند من میشی نازت کنم؟ ببندمت بازت کنم! کرمه گفت:نه، نمیشم     آخه من تشنه می شم، گشنه میشم   زیر خاک ژینگول و وینگول میخورم    صبح تا شب وول میخورم من جایی بند نمیشم                &...
7 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ☆ می باشد