یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

یاسمین ☆

مهمونای دوست داشتنی

یاسمین گلم؛ تو این یه هفته خیلی بهت خوش گذشت، آخه مامان جون و عمه جون مهمونمون بودن و شما حسابی سرگرم بودی و آتیش سوزوندی و هر کاری دلت خواست انجام دادی و تا تونستی با عمه جونت بازی کردی حتی بعد از خوردن ناهار و شام، برای اینکه با عمه بازی کنی، همش میگفتی: عمه جون شما خسته میشی، نمی خواد ظرفا رو بشوری،مامانم خودش ظرفا رو میشوره و دستش میگرفتی و از آشپزخونه میاوردیش بیرون حتی وقتی عمه از دستشویی یه کم دیر میومد بیرون میگفتی: عمه جون مشکل گوارشی داری که دیر میای بیرون موبایلتو بر داشتیو یکی از دکمه هاشو زدی تا آهنگ بزنه و به عمه گفتی: اس ام اس دارم ، عمه: بخون ببینم چی نوشته و شما یه دفعه گفتی: دوست دارم ی...
1 اسفند 1392

روزهای برفی خاطره انگیز

این روزها، خیلی خوب و خاطر انگیز بود. برفا داره کم کم آب میشه.ما که لذت بردیم،امیدوارم این روزها بازم تکرار بشه و شما هم از این نعمت قشنگ برخوردار بشید عکس از روستای خلیفه کنار یکی از توابع صومعه سرا (عکاس:بابا محمد) ببینید و لذت ببرید اینم یه خونه برفی و یاسمین جونم ...
20 بهمن 1392

چهارمین روز برفی

امروز چهارمین روزِ که برف مهمان گیلانی هاست.دیگه داریم شبیه آدم برفی میشیم ارتفاع بارش برف هم تا دیروز بیش از 1/5 متر در صومعه سرا بود.امروز بارش برف یه کمی کمتر شده ولی  خیلی خیلی سرده و آب هم از دیشب قطع شده. این برفا در حین زیبایی،خسارتهایی هم وارد کردن که ایشاله هر چه زودتر رسیدگی بشه..یاسمین هم از خونه بیرون نمیاد و میگه سردم میشه و بعدش مریض میشم و هر دقیقه مشغول به هم ریختن اسباب بازیاشه و یا در حال کشیدن نقاشی و دیدن کارتون ...و خوشحال از نرفتن به کلاس (حالا خوبه پیش دبستانیه،موندم اگه بره دبستان میخواد چکار کنه ) اینجا هم مشغول بازی روپولیه،بازیش سرگرم کنندست.از وقتی...
18 بهمن 1392

یه روز برفی

عزیز دلم سلام چند روزی تهران بودیم.خونه یکی از دوستای قبلیت که با هم کلاس زبان میرفتید هم دعوت شدیم(حسین رنجبر)، صهبا جون هم بود. شما دوست داشتی حسنا جون هم باشه ولی نبود حسابی بازی کردید و خوش گذروندید ヽ(´ー`)人(´∇`)人(`Д´)ノヽ(´ー`)人(´∇`)人(`Д´)ノヽ(´ー`)人(´∇`)人(`Д´)ノ خونه مامان جون هم داشتی هنر نمایی میکردی و نقاشی میکشیدی متاسفانه یادم رفت از نقاشیت عکس بگیرم ولی هر وقت دوباره رفتیم خونه مامان جون حتماً عکسشو میگیرم و میذارم تو وبت از وقتی از تهران اومدیم هوا حسابی سرد شده، امروز که از خواب بلند شدم بابایی گفت...
12 بهمن 1392

درخت پاییزی

کاش میشد، بچگی را زنده کرد. کودکی شد،کودکانه گریه کرد شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود آن قیامت، که دمی بیش نبود فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟ کاش میشد ، بچگانه خنده کرد ... این درخت خوشگل پاییزی رو با استفاده از، یکی از دستای نازت که رو صفحه گذاشتی و با مداد دور کشی شده، خرده تراشه مداد رنگی و چسب درست کردیم در ضمن عکاسش هم خودت بودی عزیزم بعد از درست کردن این کاردستی قشنگ، گفتی: طیب طیب الله،احسنت بارک الله ...
2 بهمن 1392

ش تلفن

  امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت   در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت.   به نیت شفای تمام بیماران و نیت دلت (صلوات) میخوام اول یه نقاشی خوشگل ازت بذارم که باید زودتر از اینا میذاشتم(ببخشید) این نقاشی قشنگو،وقتی که میخواستیم نقل مکان کنیم،رفتی تو حیاط خونهء مامان جون کشیدی و ما با دیدن این نقاشی حسابی ذوق کردیم و چلوندیمت     فدای دختر هنرمندم خیلی کم پیش میاد که من شما رو تو خونه تنها بذارم و برم بیرون ولی خب یه...
30 دی 1392

♥♥♥♥♥تولدت مبارک آوا جونی♥♥♥♥♥

  امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت، قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی، آوای ناز سالروز زمینی شدنت مبارک . . ^_^ يکشنبه 3 شهريور 1392 ^_^ 18:41 ...
23 دی 1392

اولین دندان آسیابِِ 6 سالگی

دخترم با تو سخن می گویم ‏ زندگی درنگهم گلزاریست ‏ و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری ‏ ای گوهر تابنده بی مانند ‏ خویش را خار مبین ‏ اری ای دخترکم ‏ ای سراپا الماس از حرامی بهراس ‏ قیمت خود مشکن ‏ قدر خود را بشناس ‏ قدر خود را بشناس عزیز دلم،این چند روز همش تب داشتی و حالت خوش نبود اولش فکر کردم شاید برای سرما خوردگیته، ولی دیروز که داشتم تو مسواک کردن دندونات بهت کمک میکردم دیدم اولین دندون آسیاب اولت، داره در میاد، کلی قربون صدقت رفتم. وقتی بهت گفتم، بهم گفتی: من که دندونام هنوز نیفتاده پس چرا دارم دوباره دندون در میارم؟ من میخوام دندونام بیفته تا شعر یاسمین بی ...
23 دی 1392

آغازی دوباره

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی   سلام سلام به مفهوم فاصله سلام به آن سوی قلبها سلام به این سوی دلتنگیها سلام سلام به حروف سلام به واژه ها سلام به کلمات و سلام به همهء دوستان عزیزم که ما رو فراموش نکردن،ممنونم به خاطر بودنتان بالاخره ما اومدیم،تو این مدت حسابی دلتنگتون شدیم ولی چاره ایی جز صبر نداشتیم.یاسمین خانوم ما هم حسابی بزرگ شده و قد کشیده، باور نمیکنید اینم عکسش دخمل گل ما می ره پیش دبستانی .روز اولی که میخواست بره کلاس چنان بارونی اومد که با اینکه مدرسش نزدیکه،...
20 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ☆ می باشد