یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

یاسمین ☆

روز زن گرامی باد

 تقدیم به تمام مامانای عزیز بخصوص مامان خوب خودم و مامانای مهربون نی نی وبلاگی زن بودن کار مشکلی ست؛ باید مانند یک کدبانو رفتار کنی ، همانند یک مرد کار کنی، شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و مثل یک خانم مسن فکر کنی. ای بزرگ هنرمند زمان، خدا قوت و روزت مبارک   ...
14 خرداد 1392

دعوت به بازی

عزیز و گلِ وبلاگی.ما از طرف مامانِ خوب   فرشته های ناز زندگی دعوت به یه بازی وبلاگی شدیم. ازشون خیلی ممنونم عزیز و گلِ وبلاگی. ما از طرف مامانِ خوب فرشته های ناز زندگی دعوت به یه بازی وبلاگی شدیم.ازشون خیلی ممنونم منم 4 تا از دوستای خوبم رو دعوت به این بازی میکنم، البته تمام دوستان عزیزی که لینک شدن، دوست داشتنی و با محبتن و من واقعاً دوستشون دارم   خانوم گل،بوی باران در نور دوست خوبم؛ مامانِِ دو بهونه قشنگ زندگی دوست خوبم،مامانِِ آوای ناز من(◕ ‿ ◕) دوست خوبم، مامان آمیتیس جون بزرگترین ترس زندگیت؟ خبر فوت عزیزان اگر ٢...
13 خرداد 1392

شربت___تولد بابایی مبارک

شربت آلبالو  گرفته بودم تا هر چند وقت یکبار ازش استفاده کنیم ولی مگه شما گذاشتی تا من سرگرم کارام میشدم، می رفتی برای خودت درست میکردی و میخوردی تا اینکه یه بار داشتم تلفنی با بابایی صحبت میکردم، دیدم بازم رفتی سراغ یخچال و شربت. به بابایی گفتم یاسمین شیشه شربتو خالی کرد و یه لیوانشو هم برای ما نذاشت. تلفنو دادم بهت تا با بابایی صحبت کنی، بابایی به شما گفت:شنیدم خوب شربت درست میکنی، امروز که اومدم خونه باید برام شربت آلبالو درست کنی و شما گفتی: حتماً بابایی جون اینم عکس درست کردن شربت برای بابایی بدست یاسمین جون امروز تولد بابا محمد هم هست واسه همین دیشب ما یه جشن کوچیک ب...
11 خرداد 1392

نقاشی،کاردستی

وقتی این نقاشی و کشید، گفت: مامان ببین الان عیده، چون ماهی و گل تو خونه ست (تو خونه )   اینم کاردستی از روزای بارونی و برفی برای کلاس زبان (این بارونای قشنگ اثر انگشتای کوچولوی یاسمین گلمه. چتر، شال، کلاه و دستکشا رو هم خودش کشیده) فدای دستای کوچولوت ، قشنگم وقتی داشتم از کاردستیش عکس می انداختم گفت: از منم بنداز دیگه،خودم درستش کردم ...
9 خرداد 1392

چراغ راهنما_خبردار

ا ینم یه چراغ راهنما که یاسمین خانوم تو درست کردنش خیلی کمک کرد (یعنی مغز گردو ها رو همشو خورد )  یه شعر جدید که یاسمین تازه یاد گرفته، تازشم به مائده (دختر خالش) که سه سالشه، هم یاد داده دار دار خبردار دستمال آبی بردار پراز گلابی بردار دستماله کو؟ کلاغ برد گلابی کو؟ کلاغ خورد کلاغ سیاه قار قاری! چه کار به کار من داری؟ منتظرم که صبح زود، دستمالمو پس بیاری افسانه شعبان نژاد ...
9 خرداد 1392

نقاشی_آقا غوله

(یه خروس خوشگل و یه جوجهء کوچولو) دیشب یاسمین جون کشیده اینم یه عکس از کسی که باعث شده دخملی دیگه نتونه شبها تو اتاقش تنها بخوابه و همش من باید پیشش باشم (وقتی بهش گفتم چرا نمیخوای تو اتاقت بخوابی، با خمیر بازیش این بد ترکیبو برام درست کرد و گفت این آقا غولست)الهی بمیرم چی تو اون ذهن کوچولوت میگذره راستی این نقاشی رو هم یاسمین برای روز معلم واسه خانوم محمد زاده کشیده بود و تقدیمش کرد ، یادم رفته بود بذارم تو وبلاگ تا اینکه دیروز بهم گفت: نقاشی که دادم به خانوم، برام تو وبلاگ گذاشتی؟(ماشاله حواس)   ...
9 خرداد 1392

اتاق یاسمین در روزهای محرم

نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها هر که را می نگرم از غم تو، غمگین است   تو این روزها هر جا می ریم سیاهی و پرچم برای عزاداری امام حسین (ع) نصب شده. یاسمین با دیدن این پرچما اصرار میکرد برای منم پرچم بخرید تا تو اتاقم بزنم. بابا محمد وقتی مجلهء همشهری کودکانو گرفته بود یه کتیبه توش بود که وقتی یاسمین دید گفت: اینو بزن به در اتاقم. منم بجای پرچم از این کتیبه استفاده کردم و براش توضیح دادم که این شعر راجع به کیه و تو محرم چه اتفاقی افتاده(التماس دعا) ...
8 خرداد 1392

هفت سین 92

اینم سفره هفت سین امسال که تا چیدم دل یاسمین آب شد. آخه صبح روزی که می خواست سال تحویل بشه رفتیم باغ گل و یه کم کارمون طول کشید، وقتی اومدم دل تو دل یاسمین نبود و همش میگفت: مامانی الان عید می شه، پس کی میخوای سفره رو بچینی؟ منم هر چی رو که میخواستم بذارم تو سفره میدادم به یاسمین تا بذاره تو سفره، اونم با شوق و ذوق همش اسماشونو می پرسید و میگفت برای چی اینو میذاری؟ یاسمین در کنار سفره هفت سین امیدوارم سفره هفت سین زندگیتون همیشه سبز و پایدار باشه     پی نوشت: هر وقت می شینم پا کامپیوتر تا مطلب بنویسم، یاسمین خانوم صد تا چیزی میخواد، بهش میگم وایسا الآن میام، وروج...
8 خرداد 1392

عید بر شما مبارک

با خوبی ها و بدی ها، هر آنچه که بود؛ برگ دیگری از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، و سالی دیگر گذشت. روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد  هنوز سفره هفت سین سال 92 رو نچیدم تا عکس بگیرم و بذارم تو وبلاگ. ولی یه عکس از سفره هفت سین سال 91 میذارم که ظرفاشو، محمد (همسر عزیزم) با چوب و حصیر بامبو درست کرده بود که برای من خیلی جالب بود و هر کی می یومد خونمون و سفره رو می دید، کلی تعریف میکرد اینم یاسمین جونی در کنار سفره هفت سین این سینه ریای خوشگل هم یکیش برای خودمونه، یکیش برای مادر شوهر و یکی دیگش برای مامان خودمه ، که هر سال به عنوان عیدی براشون می گ...
8 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ☆ می باشد