گزارشگر
هر چی به یاسمین میگفتم اتاقتو مرتب کن، گوش نمیکرد و میگفت:خب حالا عجله
نکن، میخوام برنامه کودک ببینم. بعد از دیدن برنامه هم انگار نه انگار!با خودم گفتم
حالا چیکار کنم؟......خودم شدم گزارشگر، مشت دستم شد میکروفون.
با هیجان رفتم سمت یاسمین و گفتم:سلام،اسم شما چیه؟ بچم انگار بهش شوک
وارد شده بود، خجالت می کشید. گفتم کوچولو خجالت نکش ،بگو اسمت چیه؟
خیلی آروم گفت یاسمین گفتم قبول نیست، اگه جایزه میخوای باید بلند بگی اسمت
چیه؟ با صدای بلند گفت: یاسمین_ فامیلیت چیه؟ چند سالته؟ اونم بلند جواب میداد و می خندید.
گفتم:من یه گزارشگرم اومدم اتاق بچه رو ببینم، اگه تمیز بود بهش جایزه بدم.
شما اتاقت تمیزه؟ یاسمین: شما یه دقیقه نیا تو اتاق....
رفت تندی اتاقشو و مرتب کرد و منو صدا زد. بفرما خانوم گزارشگر.
منم همچنان با هیجان، به به چه اتاقی، دست و جیغ و هورا. یاسمین هم شروع کرد
به دست زدن و جیغ کشیدن.وجداناً خیلی قشنگ اتاقشو مرتب کرد(باریکلا گل دختر)
چشمشو بست،دستشو آورد جلو تا جایزه بگیره(بیسکویت با شیر)
***از دست تو، چه ترفندایی باید بکار ببندم تا حرف گوش بدی، عزیز دلم***