جشن روز آخر سال
امروز روز آخر کلاس زبان در سال 91 بود. برای همین ما مامانا قرار گذاشتیم برای بچه
ها جشن بگیریم.
من مسئول فیلمبرداری و یکی دیگه از مامانا یعنی مامان هستی، مسئول خرید
کیک و شیر کاکائو برا بچه ها شدیم. واسه کادو ها شون هم تصمیم گرفتیم خودمون
هرچی که لازم میدونیم برا بچه هامون تهیه کنیم.خلاصه 20 دقیقه آخر کلاس، جشنو
برگزار کردیم.حرکات بچه ها و شادیشون خیلی دلنشین بود. تیچرشون هم که سنگ
تموم گذاشته بود و تمام مطالبی رو که در این مدت 6 ماه بهشون یاد داده بود و
بصورت سانگ(song) به ما نشون داد. باورم نمی شد این فقسلیا این طور قشنگ
کلماتو تلفظ کنن. چون هر وقت ازشون سوال میکنیم یه طوری رفتار میکنن که انگار
چیزی بلد نیستن، ولی امروز وقتی میدیدم همشون بخصوص یاسمین گلم انقد قشنگ
برنامه رو اجرا میکنه کلی ذوق کردم و خدا رو شاکر شدم واسه سلامتی و هوشی
که بهشون عطا کرده. بچه ها شادیشون وقتی مضاعف شد که، کادو هاشونو از دست
تیچرشون گرفتن،طفلکیا فکر میکردن تیچر براشون گرفته و کلی ذوق میکردن(یاد اون
وقتا بخیر که مامانِ خودمون کادو میخرید و میاورد مدرسه و بعدش میگفتن چون بچهء
خوب و درسخونی بودی معلم برات جایزه گرفته و ما چقد خوشحال میشدیم)
بگذریم،شادی و ذوق مامانا به مراتب بیشتر از بچه ها بود.
موقع خداحافظی تیچر خیلی از یاسمین و کاراش تعریف کرد و گفت یاسمین یکی از
بهترینهای کلاسم بوده و اینکه خیلی دختر داناییه.خدا رو خیلی شکر کن بابت یه
همچین بچه ایی، خلاصه کلی غش کردم با این تعریفا.
خانوم محمد زادهء عزیز بابت زحماتی که کشیدید، هزاران بار تشکر
یاسمین گلم، امیدوارم همیشه شاد باشی و موفق. دختر نازم ممنون
که باعث افتخاری. دوست دارم عزیزکم