دعوت به مسابقه___بازی
من و یاسمین جون از طرف دوست عزیزمون، مامانِ هنرمند کوچولو (آوای ناز) به این
مسابقه دعوت شدیم. در این مسابقه باید:
1_دلائل ساخت وبلاگمونو بگیم یا اینکه چرا وبلاگمونو دوست داریم
2_سه نفر از دوستای خوبمونو دعوت کنیم.
منم از سه تا از دوستای خوبم دعوت میکنم تا در این مسابقه شرکت کنن
آوین مشعل چی (سرخی عشق در زلالی آب)
فرشته های ناز زندگی ما (یاسمن و محمد پارسا جون)
مامان از کودکی هام بگو (امیر علی عزیز)
ابتدا باید بگم که من هیچ اطلاعی از وبلاگ نداشتم، تا اینکه دختر عمهء گلِ یاسمین (پرگل
جون) منو با این محیط آشنا کرد و آموزشهای لازم رو به من داد که ازش خیــــــــــــــــلی
ممنونم.
این وبلاگو ساختم و دوست دارم، چون به نوشتن خاطره علاقه دارم، و چه زیباست نوشتن
خاطراتِ میوهء عشق، نوشتن خاطرات عزیزترین بهانهء زندگیم (یاسمین جونم) و اینکه،وقتی
بزرگ شد و این مطالبو خووند، بدونه که وجودِ نازنینش انقدر با ارزش بوده که براش وقت
گذاشتم و این مطالبو که برگرفته از کارها و شیرین زبونیاش بوده، نوشتم تا هر وقت می
خوونه ذوق کنه، همونطور که با دیدن عکسها و فیلماش خوشحال میشه و در آخر اینکه
اینجا ما دوستای خوبی پیدا کردیم که باعث شده خیلی چیزای خوب از هم یاد بگیریم.
این روزا یاسمین بازیش شده این که مدام میگه:مامان بگو بادبزن، منم میگم بادبزن میخنده و میگه: برو تو کوچه داد بزن
دوچرخه، سیبیل بابات میچرخه___________دمپایی، بپر بغل زن دایی
سینی، مامان داره نی نی______________مهره، بپر بغل زهره
عدسی، فردا مرخصی_____________لوبیا، فردا زود بیا
باس،بخور یه کاسه ماست____________یلو،نشی وِلو
و خیلی چیزای دیگه که از خودش در میاره. به آقا جونش که می رسه دیگه بدتر، یکی این میگه یکی اون