یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

یاسمین ☆

مقدمه های انتقال مکان

1392/5/31 14:53
نویسنده : مامان ز✿ـرا
401 بازدید
اشتراک گذاری

چشماتو واسه زندگی میخوام،دلتو واسه عاشقی. صداتو واسه شادابی

دستاتو واسه نوازش.

پاهاتو واسه همراهی، عطرتو واسه مستی. و خودتو واسه خود خود خود خودم

 

بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن،سر رفتنمون از تهران بالاخره تصمیممون قطعی شد که بریم شمال

زندگی کنیم.خیلی استرس دارماسترس ولی دیگه کم کم باید عازم بشیم. یاسمین هم که یه روز

میگه خوبه بریم، روز بعدش گریه میکنه که نریم یا میگه بریم و زودی برگردیم و دلش نمیخواد کسی

بیاد بجای ما تو خونمون زندگی کنه واسه همین به من میگه: هر کی اومد خونمونو ببینه دستاتو

بزن به کمرت و اخم کن و بگو که از اینجا برننگران

ما هم دو روزه رفتیم شمال و بعد از کلی گشتن، از یه خونه خوشمون اومد و بالاخره با حرفای

همسری رضایت دادم ولی یاسمین همش چشمش دنبال خونه ویلاییا و بزرگ بود و میگفت:اگه

خونه بزرگ بگیرید من بعد از نقاشی میرم تو حیاطش دوچرخه بازی میکنم از خود راضیتازه مامان جون و

عمه رو هم میارمعینک

چه میدونم توکل کردم به خدا، ایشاله که برای همه خیر و خوبی پیش بیاد برای ما هم همینطور

(الهی آمین)خیال باطل

اینم چند تا عکس از یاسمین در منزل برادرم ماچ

30/05/1392

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان آوا
31 مرداد 92 14:08
یاسمین من و آوا رو یادت رفت یه خونه ویلایی بگیرین تا ما هم بیایم پیشتونحالا کجاش میرید؟


الهـــــی، شما که قدمتون سر چشمِ نازنینابهت میگم عزیزم
مامان یاسمن و محمد پارسا
31 مرداد 92 14:12
ایشالاه به سلامتی یکم غمگین شدم اخه ازمون دور میشید شمال کجا قم کجا اما نه دلهامون بهم نزدیکه عزیزم منزل جدیدتون هم مبارک باشه ایشالاه براتون اومد داشته باشه و به سلامتی اونجا زندگی کنید مامان اونجا رفتی وبلاگ و ما را فراموش نکنی ایشالاه خوب که جایگزین شدید البته زود کارها را بکنید بیاید پیشمون دلمون براتون تنگ میشه منتظر پستهای جدید از خونه جدیدتون هستم دوستتون دارم زیاد

خودمم غمگینم ولی دیگه تصمیم گرفتیم این جوری بهتره.خانومی گل ماه دیگه ایشاله نقل مکان میکنیم،فعلاً هستیم.بله مهم دلهاست که هنوز ندیده بهم گره خوردهمگه میشه وب فرشته های زندگی رو فراموش کرد،ایشاله
مامان حنانه زهرا
31 مرداد 92 14:44
وای بگردم مامانی اسباب کشی خیلی سخته.دل کندن از اونجاییم که بهش انس گرفتی سختتر.هرچی خدا بخواد ایشالله که اونی که مصلحته پیش بیاد.



از الان عزا گرفتم برای جمع و جور کردنخیـــــــــــلی سخته
مامان حنانه زهرا
31 مرداد 92 14:46
عزیزم عکسو تونستی برداری؟من یه کدریختم که هرکی نتونه از وب کپی کنه.اگه خواستی آدرس هرعکسی که دوست داشتیو برات میذارم تا داشته باشی گلم .از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن


ای جانم به مامان حنانه جونِ باحال.خانومی من با اجازه عکسو تونستم بردارم
مریم
31 مرداد 92 16:28
عزیزم
شرمنده چند روزی پیش تون نیمدم
عکسایه یاسمین جون مثله همیشه نازو عکسایه قشنگی داره
بوس برای کوچولویه نازمون و مامانی مهربونش


دشمنت شرمنده خانومیممنون بوس برای دوست مهربونم
مریم
31 مرداد 92 16:30

گل برای یاسمین جونم و مامانی جونش


ممنون خانوم گل
فاطمه
31 مرداد 92 22:26
سلام یاسمین خانم معلومه ما رو فراموش کردیدا قربونت خوبی ابجی


اختیار داری خانومیممنون خوبم عزیزم
یاسمن
31 مرداد 92 22:34
وبلاگتون خیلی قشنگه
خوش حال میشم به منم سر بزنی


ممنون.الان میام و خوشحالتون میکنم
فاطمه
1 شهریور 92 15:47
سلام خوبی ابجی زهرا یاسمین خانم من خوبه


جیگرتو ما خوبیم ایشاله که شما هم خوب و خوش باشی
مامان آینازوآرش
1 شهریور 92 16:54
سلام وب خیلی قشنگی داری دخملت هم ماشالله ناااااااازه
خوشحال میشم بهم سر بزنی اگه مایل باشی تبادل لینک کنیم


ممنون چشمای قشنگتون ناز میبینه
مامان باران طلا
1 شهریور 92 22:33
هر چی خیر باشه همون پیش میاد.ایشالا هر کجا هستین خوش و سلامت باشین براتون آرزوی موفقیت دارم عزیزم



ممنون دوست عزیزم،منم آرزوی سلامتی برای شما دارم
مامان موژان جون
2 شهریور 92 11:42
سلام عزیزم انشالله به خیر وخوشی عزیزم حالا کدوم شهر شمال می خواین برین اخه ما هم شمالی هستیم شاید شهرمون نزدیک باشه عزیزم

انشاله،ممنون خانومی

مامان موژان جون
2 شهریور 92 11:42
فدای اون عکسای دخملی بشم من


قربون خالهء جون مهربونم
مامان آرش وآیناز
2 شهریور 92 23:03
عزیزم ممنون از حضورتون بازم منتطرت هستم
شماهم با افتخار لینک شدید


خواهش میکنم.منم همین طور
مریم
3 شهریور 92 0:09
تونظرها گفته بودین همیشه به گردش
من که نرفته بودم
دایی م با خانواده ش رفته بودن
احتمالا ما هم هفته دیگه بریم مشهد


خب من منظورم به اون کوچولوها بود
به سلامتی،التماس دعا
مامان دو بهونه قشنگ زندگی
4 شهریور 92 15:20
سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام انشاالله به سلامتی راهتون خیر باشه یاسمین جون عکسات خیلی خوشگله پرستش هم داره میبینه و میپرسه اسم عروسکت چیه ؟
مطمئنم یاسمین جون اونجاهم دوستای خوبی پیدا میکنه


سلام عزیزم.انشاله از دعای خیر شما.
چشمای نازت خوشگل میبینهعروسک برای زن دایشه،اسمشو نپرسیدیمحتماً خاله جون،ولی دلم برای دوستای الانم تنگ میشه
مامان حنانه زهرا
4 شهریور 92 17:44
دلمون تنگ شده بود گفتیم یه حالی بپرسیم


ای جانم
مامان ترنم
4 شهریور 92 22:44
به سلامتی. از دود و آلودگی تهران راحت میشید. چه جای سرسبز و باصفایی می رید. ان شاا... هر جا که هستید آسمون خدا براتون آبی باشه.


سلامت باشی گلم.بیشترش هم به خاطر آلودگی و ..میریم.ممنون همچنین
مامان نسترن
5 شهریور 92 1:41
مبارکه عزیزم. شمال زندگی کردنم با اون طبیعت زیباش حرف نداره.فقط هوای شرجیش یکمی آزاردهنده ست که مهم نیست.اصل یه خونواده بودنه


ممنون همین طورِِ که شما میگید(اصل یه خانواده بودنه)
مریم
6 شهریور 92 1:48
چرا عکسایه جدید ازدخمل خان خوشگلتون نمیزارید تا ما بیشتر چهره ی ماهشو ببینیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟


این عکسایی که گذاشتم همه جدید بود عزیزم
مامان ملينا
6 شهریور 92 10:33
آخي ماماني غصه نخور سفر و نقل مكان هم يه تجربه جديده. اونجا هم مطمئناً به همتون خوش مي گذره. بالاخص كه ديگه هميشه عكساي ياسمين جونو تو جنگل يا لب دريامي بينيمعكساتم خيلي خوشكله خاله جون. دلم وا شد


خانومی ممنون که بهم روحیه میدیچشمای قشنگت خوشگل میببینه خاله جون.قربون دلت
مامان حنانه زهرا
18 شهریور 92 3:27
اپم گلم
مامان شایان
28 شهریور 92 14:43
عزیزم ایشالا هر جا هستید خوش و شاد باشید
مامان نسترن
30 شهریور 92 2:31
دوست خوبم. ببخش دیر سرمی زنم. منظورت اما از کامنت کدوم بود که حذف شده. متوجه نشدم
خاله ی ادریس :)
3 بهمن 92 2:42
فدای دخمل
مامان ز✿ـرا
پاسخ
فدای خاله جون که به ما سر میزنه
مامان دنی جون
7 بهمن 92 22:37
ازین اینکه به ما سر زدین سپاسگزارم وبتون خیلی قشنگه
مامان ز✿ـرا
پاسخ
خواهش میکنمممنـــــــــــون خاله جون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ☆ می باشد