جشن روز معلم
بالاخره،دیروز جشن روز معلم برگزار شد و بچه ها، کلی خوشحال و هیجان زده
از دیدن کیک و هدیه بودن و شما دخمل گلم انقدر خوشحال بودی که بعد از تموم
شدن جشن،صد بار گفتی:مامانی خیلی خیلی بهم خوش گذشت و چشمای
قشنگت برق میزد.
منم یه شعر از اینترنت پیدا کردم و دادم نمایندهء کلاستون تا به بچه ها یاد بده و
لحظه ورود خانم غلامی همگی با هم بخوننانقد با مزه میخوندن:
کلاس ما پر شده از گل یاس و میخک معلم عزیزم روز شما مبارک
مامانای مهربون هم زحمت کشیدن تا جشنتون خوب برگزار بشه.ممنون از همکاری
همشون بخصوص مامان مبینا جون که مسئول کلی جشن بودن
اینم کیک خوشگلتون که بعد از بریدن،هر کی عکس خودشو میخواست بخوره.جالب بود
که ستایش میگفت من کلهء خانم غلامی و خوردم
معلم عزیزم . یاد تو همیشه در ذهنم .عشق تو در قلبم و عطر مهربانت همیشه
در وجودم جاری است ، روزت مبارک . . .
اینم کادوی خانم غلامی عزیز که قابل زحماتش رو نداشتاین جا شمعی رو بابا محمد
برش زده و درست کرده
بالاخره یاسمین راضی شد تا غزل زیبای حافظ رو (داد غم تنهایی) تو جشن بخونه.
و چقد زیبا خوندی عزیز دلم، با اون صدای قشنگت وقتی گفتی:ای پادشه خوبان داد
از غم تنهایی... میخواستم بغلت کنم و ماچ بارونت کنم.آخه واسه یاد دادن این شعر
قشنگ خیلی زحمت کشیده بودیم و همش میگفتی:من تو جمع نمیخونم چون که
خجالت میکشم ولی بالاخره با اصرار نمایندهء کلاستون، خوندی.
مامانا میگفتن: ماشاله،این دختر کیه؟ چقد خوبه که باعث افتخارمی عزیز نازنینم